صبح الطلوع یه خانم آمده و یه جنس گرفته چون دستام خیس بود بهشون گفتم بی زحمت خودتون کارت بکشید کارت کشیده و داشت ارقام رو میزد هفت رو میزد بعد پاک میکرد چند مرتبه این کا رو کرد و در اخر گفت کار نمیکنه انگار دستگاهتون بعد گفتم چرا دوباره بکشید خوب باز تا هفت پیش رفت ولی باز پاک کرد گفتم خانم صفر رو نمی زنید دارید دکمه پایین حذف رو میزنید والا ناخن رو صفر هست اما دارید دکمه حذف رو فشار می دهید والا ناخن هم اندازه داره
اشتراک گذاری در تلگرام
الان که دارم مینویسم رفتن خواستگاری من خودم باور نمیکنم تا این مرحله پیش رفتیم که واسه داداش ر رفتیم خواستگاری و گره از کار این هم باز شد من که تو پوست خودم نیستم و خوشحالی مادر از چشمانش معلوم هست هر چند به ظاهر نمی اورد و اینکه تبریک میگم عید نیمه شعبان رو و از این روزها قسمت همتون بشه
اشتراک گذاری در تلگرام
سر سفره داداشم داشت اختلاف سنی ما رو حساب میکرد پدر گفت همه شما با اختلاف سنی دو سال به دنیا امدین بعد مادر میگه نه اختلاف ر با م سه ساله بعد پدر میگه این چرا سه سال شده ؟؟ جمع داداشا ریز می خندیدم میخواستم بهش بگم اینواز خودت بپرس پدر من انگار اشتباه کردین تو محاسبه
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت